وقتی...
وقتی یه دختر بخاطر یه پسر اشک
میریزه یعنی واقعا دوسش داره...
اما وقتی یه پسر بخاطر یه دختر
اشک بریزه یعنی دیگه هیــچــوقت
نمـــیتونه کسیو مثه اون
دوست داشــــــــته باشـــــــــــه..
عاشقانه های من برای خانم ترین،خانم های دنیا...برای یه بی معرفت مغرور...مینویسم برای عشقم ღღღ˙·٠•●♥نگین♥●•٠·˙ღღღ که شاید هیچ وقت دستانش سهم من نباشد...
وقتی یه دختر بخاطر یه پسر اشک
میریزه یعنی واقعا دوسش داره...
اما وقتی یه پسر بخاطر یه دختر
اشک بریزه یعنی دیگه هیــچــوقت
نمـــیتونه کسیو مثه اون
دوست داشــــــــته باشـــــــــــه..
ﮐـﺴـﯽ ﭼـﻪ ﻣـﯽ ﺩﺍﻧــﺪ
ﺷﺎﯾﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺣﺎﻝ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺏ ﺷﻮﺩ …
ﻫــﻮﺍ ﺧـــﻮﺏ ﺷـــﻮﺩ …
ﻋــﺸــﻖ ﺧــﻮﺏ ﺷــﻮﺩ …
ﻭ ﺗـــــﻮ …
ﺧــــﻮﺏ ﻣــﻦ ﺷـــﻮﯼ …
از سا ختـــــــار دنـــیــــــــا
اطلاع زیادی ندارمـــــــــ....
ولــــــی من هم دوســــت داشتـــــــــم
دنیـــــــــــای كســـــــی باشــــــــم...!!!
از تمام عشقمان، فاصله اش سهم من است
هرکجا می روم از قصّه ی عشقی سخن است
چاره ای نیست! به رویای تو عادت دارم!
این، همان سخت ترین قسمت عاشق شدن است!
بازباران باترانه گریه هایم بی بهانه
می خورد برسقف قلبم
باورت شایدنباشدخسته است این قلب تنگم
تلخ وشیرین مثل لیلی مثل مجنون مثل دریای خروشان
من به یادت بی قرارم...
یه وقتایی دلت طوری تنگ میشه که مغزت کاملا فلج میشه
بدی هاش یادت میره
نامردیش یادت میره
بی محبتی و رفتارسرد و تلخش یادت میره
وقتی با بیرحمی تنهات گذاشت یادت میره
فقط میگی خدایا یه دقیقه ببینمش این دل وامونده آروم شه...!
باز باران بی ترانه
گریه هایم عاشقانه
می خورد بر بام قلبم
باورت شاید نباشد
گم شدن در خاطراتت
می زند سیلی به رویم
یاد ایام با تو بودن
مرده است در قلب و روحم
فکر آنکه با تو بودم
با تو بودم.... شاد بودم
توی دشت آن نگاهت
می زند آتش به جانم
گفتم: خدایا از همه دلگیرم گفت: حتی از من؟
گفتم: خدایا دلم را ربودند گفت: پیش از من؟
گفتم: خدایا چقدر دوری گفت: تو یا من؟
گفتم: خدایا تنها ترینم گفت: پس من؟
گفتم: خدایا کمک خواستم گفت: از غیر من؟
گفتم: خدایا دوستت دارم گفت: بیش از من؟
گفتم: خدایا اینقدر نگو من گفت: من توام تو من...
امشب تمام حوصله ام را در یک کلام کوچک از تو خلاصه کردم
ای کاش می شد...
یک بار بگویم
" دوستت دارم"
ای کاش فقط تنها همین یک بار تکرار می شد...
گاهی مجبورم بغض هایم را
با خنده های بلند خفه کنم
که دیگران نگویند دیدی ؟ بالاخره شکستی
ندارند ..عشق بورزم به کساني که عاشقم
نيستند...بگريم براي کساني که هرگز غمم را نخوردند...به من بياموز لبخند بزنم به
کساني که هرگز تبسمي به صورتم ننواختند... محبت کنم به کساني که محبتي
درحقم نکردند

که هروقت از همه چی خسته وناامید بود بهش بگه
مهـم اینه که تـــــــو هستی
بیخیال دنیا...
دل تنگ نگاهت که میشوم
لحظه ها را میشمارم
انتظار
براحتی، نفس کشیدن را سلب میکند
یک کم نگاهم کن
و باران صدایت را به من بده
شرم این عشق را دوست میدارم
عشق تو
شوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد ! زیبا بود امّا
شوخی بود !
حالا .... . . تو بی تقصیری ! خدای تو هم بی تقصیر است !
من تاوان اشتباه خود را پس میدهم . . . ! تمام این تنهایی
تاوان « جدّی گرفتن آن شوخی » است .....
کـــــــــاش...
کـــــــــــــــاش انســــــــــان مثـــــل شمــــــــع...
فقط یک روز زنـــــــــدگی می کرد...
امــــــــــا کنـــــــــار پروانـــــــــــــــــــــه اش بود...
خدایا به حرفهایم گوش بده ...
همین امشبو فقط ...
دلیل این همه درد چیست ..؟
احساس میکنم روحم آتیش میگیره...
هر لحظه به خاطر این بغض...
منتظر خفه شدنم ...
خدایا دلیل اینها چیست ...؟
خـــــدايـــــــــــــــا ؛
ميدونم ايـن روزهــا حرفهـــايم
بوي نــاشـــکري مي دهنــد ...
امـــا تـــو ...
بـه حســـاب تنهـــايي و درد دل بگـــذار...!
تمام زندگیم را دلتنگی پر کرده است ...
دلتنگی از کسی که دوستش داشتم...
و ترکم کرد !!!
خــــدایا درد دارم میفهمی؟؟؟
دردهایی که کابوس شبهام...
و حقیقت روزهام شده...
و حسرتی که به قلبم...ماند
خـــــدایـــــــا دلتــنـگم میفهمی؟؟؟
دلتنگی برای کسی که...
فرصت اندکی برای خواستنش
برای داشتنش داشتم ...
حق من نیست!!!
که به آتش گناهی که...
عشق در آن سهمی داشت
"مرا"
بسوزانند ...
خواستم ...
نشد ...
فراموش کردن در دامنه تعریف این ذهن نیست ... !
در دامنه تعریف این قلب هم نیست ... !
گاهی آلزایمر ...
زیاد هم بد نیست !
خسته ام ...
از هر تلاش بیهوده ای ...
که وادارم میکند فراموش کنم...!
...و بازدر پایان حرفهایم
ای کاش ...
دلیل شب بیداری هایم
وجود تو بود
نه جای خالیت ... ( ! )
گاهی وقتها خاطرات به سراغت می آیند
حتی درخواب
برموهایت دست می کشند
بیدارت میکنند
روشن و واضح روبرویت حرکت می کنند
وتو مرورمی کنی تمام آن روز را
گاهی لبخند گاهی اشک نصیبت می شود
گاهی آرزو می کنی آن روزها برگردند
گاهی خدارا شکر میکنی که دیگر آن روزها رفته اند
گاهی برایت فقط آه وای کاش باقی می ماند
وگاهی کسی که آن خاطره را برایت رقم زده رادرکنارت می بینی
خداراشکرمیکنی
درآغوشت میگیری
وباحس آغوش او خاطراتت را دوباره مرورمی کنی
واینگونه زندگی به رویت لبخند می زند
برایتان خاطرات شیرین آرزو میکنم
دلت که پیش کسی باشد
هر قدر هم نامهربانی ببینی
هر قدر هم که شکسته بشی
هر قدر تلاش کنی که تمام علاقه ات را جمع کنی و از کنارش بروی
نمی شود!
دل خوش "کوچک ها" می شوی
حرف های کوچک
کارهای کوچک
خوبی های کوچک
همین "کوچک" هاست که برایت نه پای رفتن می گذارند
نه دل ماندن
همین کوچک ها ذره ذره روحت را می کشد
دل تنگ نگاهت که میشوم
لحظه ها را میشمارم
انتظار
براحتی، نفس کشیدن را سلب میکند
یک کم نگاهم کن
و باران صدایت را به من بده
شرم این عشق را دوست میدارم
”خدایا”
این که میگی از رگ گردن نزدیکتری و اینا...
در حد و شعور و درک من نیست...

خیلی سخته که شب عید فطر رو هم به عشقت تبریک بگی،ولی اون بجای تبریک گفتن
جوابتو نده و همه چیز روهم بذاره کف دست مامانش...
(به خاص ترین آدم توی زندگیم)
عاشقانه
من میسازم
کلبه ای از دلتنگی
مثل باران
من میبارم ارام ارام
از دلتنگی
اشکای عاشقانه
بدرقه ی وجودت
قربون اشک چشمات
برو خدا به همرات

تا آنجا که نفس در سینه است ،یک نفس دوستت دارم
تا آنجا که دنیایی هست و من زنده در این دنیا ،دوستت دارم
تا اوج آسمان ، به رنگ عشق ، به رنگ روشنی ها…
تا آنجایی که کسی نمیبیند ، تا جایی که کسی نمی آید، دوستت
دارم
و از نهایت بی نهایت میگذرد ، نه شبیه لیلی و نه مثل مجنون قصه
ها
لیلی و مجنون ها می آیند و میروند در اینروزها ، هر کسی ادعای
دیوانگیدارد در این دنیا
من نه مجنونم و نه فرهاد تو ، من هستم عشق بی همتایتو ، من
برای توام و تا ابد در قلب تو
ما برای هم زنده ایم ، نه به عشقدیگران ، این حکایت همیشه
میماند در عشقمان!
و آنکه ادعا کرد عاشق استو دل زد به دریاها ، رفت به سوی آن
دنیاها ،
هنوز هم نمیفهمد معنای واقعیعشق را ، من عاشقت شدم و یه
قدم پا گذاشتم ،
همه ی گذشته ها را جا گذاشتم ،تا رسیدم به تویی که همین
سوی دنیایی ،
در کنار همین ساحل دریایی!
تو همینجایی در قلب من ، به خاطر عشق گذشتیم از هم ، تا از
این گذشتنها تنها عشق به جا بماند ،
نفرت و فراموشی ها در همانجا بماند ، تا یکجابرسیم به هم ،
همانجا قدم بزنیم در کنار هم ،
برویم و برویم تا برسیم بهنهایت عشقمان!
با تو رسیدم تا آنجایی که دلهایمان به آرامش میرسند ،قلبهایمان
طعم واقعی با هم بودن را میچشند،
نه در اینجا تاریکی است و نه دلهره از آنهایی که خاموشی را به
همراه خود دارند !
تا آنجایی که هیچکس جزمن و تو نمیبیند دوستت دارم ،
حالا با آن چشمان زیبایت عمق قلب مراببین که تا کجاها دوستت
دارم
فروغ چه زیبا میگفت :
اگر یاد کسی هستیم این هنـر اوست ، نه هنـر ما ...!
چقـدر زیبـاست کسـی را دوسـ♥ــت بـداریـم
نـه برای نیــاز ...
نـه از روی اجبــار ...
و نـه از روی تنهایـی ...
فقـط بـرای اینـکه ارزشـش را دارد ♥
زندگی زیباست
زشتی های آن تقصیر ماست
در مسیرش هر چه نا زیباست ان تدبیر ماست
زندگی آب روانی است روان می گذردآنچه تقدیر من و توست همان می گذرد

وقتی که برای اولین بار صدای تو را شنیدم، رنگ از رُخم پرید و بی اختیار دیده بر زمین افکندم و آن هنگام بود که دلهای ما با نگاهی خاموش از همدیگر سلام عشق را ربودند.
من نام تو را، در نگاه تو خواندم و بی آنکه از خودم چیزی پرسیده باشم. به خویش پاسخ گفتم که آری اوست، تندیس امید !!
دارم از تــو حــرف می زنــم...
اما روحت هم از نوشته هایم خبر ندارد......
ایرادی ندارد یاد تو............
به نوشته هایم رنگ میدهد.......
شاید دیگری بخواند وآرام گیرد ذهن پریشانش.....
باران که میبارد دلم برایت تنگ تر میشود...
راه میفتم بدون چتر ...
من بغض میکنم...اسمان گریه...!!